جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    تاریخ و سیره / مظهر حق / فصل سوم: اميرالمومنين عليه السلام از ديدگاه روايات
    روايات «ائمّه‌ي دوازده گانه»

    روايت آخر ـ که در حقيقت مجموعه‌اي از روايات است ـ برهاني براي شيعه در مورد امامت است. شيعه در مورد امامت قائل به نص است؛ يعني امام از طريق انتخابات و به رأي مردم تعيين نمي‌شود، همچنان که پيامبر هم توسّط مردم انتخاب نمي‌شود، بلکه اين خداوند است که مي‌گويد: چه کسي بايد پيامبر باشد و چه کسي امام. دليل اين اعتقاد شيعه هم روايات فراواني است که هم از طريق شيعه نقل شده و هم از طريق اهل سنّت. اين روايات به سه دسته‌ي کلي تقسيم مي‌شود[1]:

    دسته‌ي اوّل رواياتي است که فقط به تعداد ائمّه و اين که همگي از قريش هستند، اشاره دارد؛ مانند اين روايت «جابر بن سمره» که مي‌گويد: شنيدم که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» مي‌فرمودند:

    يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً

    پس از من دوازده امير خواهد بود.

    جابر مي‌گويد: سپس پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»با صداي آرام چيزي گفتند. از پدرم در مورد آن سؤال کردم. او گفت: پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»فرمودند: همگي آنان از قريش هستند[2].

    دسته‌ي دوّم رواياتي است که اين مطلب را با تفصيل بيشتري بيان کرده‌اند؛ به عنوان مثال پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» خطاب به اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» فرمودند:

    يَا عَلِيُّ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ الْمَعْصُومُونَ مِنْ وُلْدِكَ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً وَ أَنْتَ أَوَّلُهُمْ وَ آخِرُهُمْ اسْمُهُ اسْمِي يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً[3]

    اي علي، امامانِ راه يافته‌ي هدايت شده‌ي معصوم از فرزندان تو يازده امامند و تو اوّلين آنها هستي و آخرين آنان هم‌نام من است که زمين را از عدالت پر مي‌کند، همان طور که قبل از آن از ظلم و جور پر شده است.

    يا خطاب به امام حسين«سلام الله علیه» مي‌فرمودند:

    أَبُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ خَلِيفَتِي وَ يَمْلِكُ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ثُمَّ تَمْلِكُهُ أَنْتَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَقُومُ قَائِمُنَا يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ مِنْ شِيعَتِهِ[4]

     پدرت علي بن ابي طالب برادر و جانشين من است و پس از او، حسن صاحب اين امر (امر امامت) است. پس از او، تو و نه نفر از نسل تو صاحب اين امر خواهند بود [که مجموعاً] دوازده امام صاحب اين امر خواهند بود. در آخر قائم ما به پا مي‌خيزد و دنيا را پر از قسط و عدل مي‌کند، همان طور که قبل از آن از جور و ظلم پر شده است و [درد] سينه‌ي گروه مؤمن از شيعيانش را شفا مي‌بخشد.

    دسته‌ي سوّم از اين روايات، رواياتي است که به تفصيل به نام تک تکِ ائمّه تصريح کرده است. بنده با تتبّعي که کردم، پانصد و چهل روايت از شيعه و سنّي که در اين دسته جاي مي‌گيرند، پيدا کردم، امّا قطعاً بيش از اين‌هاست. اکنون چند روايت از اين دسته بيان مي شود.

    روايت اوّل، روايتي از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» است که خطاب به اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» فرمودند:

    مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آمِناً مُطَهَّراً لَا يَحْزُنُهُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ فَلْيَتَوَلَّكَ وَ لْيَتَوَلَّ بَنِيكَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ ثُمَّ الْمَهْدِيَّ وَ هُوَ خَاتَمُهُمْ وَ لْيَكُونَنَّ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ يَتَوَلَّوْنَكَ يَا عَلِيُّ يَشْنَأُهُمُ النَّاسُ وَ لَوْ أَحَبُّوهُمْ كَانَ خَيْراً لَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ يُؤْثِرُونَكَ وَ وُلْدَكَ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ عَلَى عَشَائِرِهِمْ وَ الْقَرَابَاتِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَفْضَلَ الصَّلَوَاتِ أُولَئِكَ يُحْشَرُونَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحَمْدِ يَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ يَرْفَعُ دَرَجَاتِهِمْ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ[5]

    هر کس دوست دارد به لقاي خداوند در حالت امنيّت و پاکي و بدون ترس از روز قيامت، نائل شود، بايد ولايت تو و پسرانت حسن و حسين و علي بن الحسين و محمّد بن علي و جعفر بن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّد و علي و حسن و مهدي را که آخرينِ آنهاست، بپذيرد. يا علي، در آخر الزمان قومي هستند که ولايت تو را مي‌پذيرند، امّا ديگران آنان را دشمن خود مي‌دانند، در صورتي که اگر آنان را دوست مي‌داشتند، برايشان بهتر بود، اگر مي‌دانستند. اين قوم تو و فرزندانت را بر پدران و مادران و برادران و خواهران و اقوام و نزديکانشان ترجيح مي‌دهند. بهترين درودهاي خدا بر آنان باد. در روز قيامت زير بيرق حمد[6] محشور مي‌شوند در حالي که به پاداش آنچه انجام داده‌اند از گناهانشان در مي‌گذرند و درجاتشان را بالا مي‌برند.

    در روايت ديگري، انس بن مالک مي‌گويد: من، ابوذر، سلمان، زيد بن ثابت و زيد بن ارقم نزد پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بوديم که حسن و حسين«سلام الله علیهما» وارد شدند. پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» آن دو را بوسيدند. پس از آن، ابوذر برخاست و دست آنان را بوسيد. آرام به او گفتيم: آيا پيرمردي از اصحاب رسول الله«صلی الله علیه و آله و سلم» براي دو بچّه از بني هاشم بر مي‌خيزد و دست آنان را مي‌بوسد؟

    ابوذر گفت: اگر آنچه را که من از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» در مورد اين دو شنيده‌ام، شنيده بوديد، بيش از آنچه من انجام دادم، انجام مي‌داديد.

    پرسيديم: مگر از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» چه شنيدي؟

    گفت: شنيدم که به علي و حسن و حسين«سلام الله علیهما» مي‌گفت:

    يَا عَلِيُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّى وَ صَامَ حَتَّى يَصِيرَ كَالشَّنِّ الْبَالِي إِذاً مَا نَفَعَ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّكُمْ يَا عَلِيُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ فَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَرُدَّهُ يَا عَلِيُّ مَنْ أَحَبَّكُمْ وَ تَمَسَّكَ بِكُمْ فَقَدْ تَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏

    اي علي، اگر کسي آن قدر نماز بخواند و روزه بگيرد تا مانند مَشکي خشک شود، نماز و روزه‌اش سودي برايش نخواهد داشت مگر با دوستي شما. اي علي، هر که به واسطه‌ي دوستي شما به خداوند متوسّل شود، حقّ او بر خداست که او را رد نکند. اي علي، هر که شما را دوست بدارد و به شما متمسّک شود، به دستگيره‌ي محکمي چنگ زده است.

    انس مي‌گويد: پس از آن که ابوذر از ميان ما رفت، از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»در مورد آن چه از ابوذر شنيدم، پرسيدم. پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»

    فرمودند:

    صَدَقَ أَبُو ذَرٍّ وَ اللَّهِ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى ذِي لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ

    ابوذر راست گفت. به خدا قسم او راست گفت. آسمان بر راست‌گوتر از او سايه نيانداخته و زمين نيز راست‌گوتر از او را بر خود حمل نکرده است.

    سپس پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند:

    لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ بَلَغْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى وَدَّعَنِي جَبْرَئِيلُ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ حَبِيبِي أَ فِي هَذَا الْمَكَانِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ إِنِّي لَا أَجُوزُهُ فَتَحْتَرِقَ أَجْنِحَتِي.

    ثُمَّ قَالَ: زُجَّ بِي فِي النُّورِ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَجَعَلْتُكَ نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعْتُ ثَانِيَاً فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيّاً فَجَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ وَ وَارِثَ عِلْمِكَ وَ الْإِمَامَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أُخْرِجُ مِنْ أَصْلَابِكُمَا الذُّرِّيَّةَ الطَّاهِرَةَ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِينَ خُزَّانَ عِلْمِي‏ فَلَوْلَاكُمْ مَا خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأسِي فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ هَذَا قَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ الْمُطَهَّرُونَ مِنْ صُلْبِكَ وَ هُوَ الْحُجَّةُ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِين[7]

    آن زمان که به معراج رفتم و به سدرة المنتهي رسيدم، جبرئيل با من وداع کرد. گفتم: آيا در چنين جايي مرا تنها مي‌گذاري؟ گفت: من نمي‌توانم از اين جا عبور کنم؛ چرا که بال‌هايم خواهد سوخت. سپس به مشيّت الهي غرق در نور شدم و خداوند بر من وحي فرستاد: اي محمّد، من به زمين نظر افکندم، پس تو را بر گزيدم و پيامبر خود قرار دادم. دوباره نظر افکندم و علي را بر گزيدم و وصيّ و وارث علم تو و امام بعد از تو قرار دادم. و از نسل شما دو نفر، نسلي پاک را خارج خواهم کرد که اماماني معصوم و نگهبانان علم من خواهند بود. اگر شما نبوديد، نه دنيا را خلق مي‌کردم، نه آخرت را و نه بهشت و جهنّم را. آيا دوست داري آنان را ببيني؟

    گفتم: آري، پروردگارم .        

    پس صدايم زدند: اي محمّد، سرت را بالا بگير.

    پس سرم را بالا گرفتم. ناگهان در ميان انوار علم و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمّد بن علي و جعفر بن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّد بن علي و علي بن محمّد و حسن بن علي و حجّت که در ميان آنان مانند ستاره‌اي درخشان مي‌درخشيد، قرار گرفتم. پرسيدم: پروردگارا، اينان کيستند و اين که چون ستاره‌اي مي‌درخشد، کيست؟

    فرمودند: اي محمّد، اينان امامان مطهّر پس از تو و از نسل تواند و اين يکي حجّتي است که زمين را از قسط و عدل پر مي‌کند و [درد] سينه‌ي گروهي از مؤمنين را شفا مي‌بخشد.

    روايت سوّم که به روايت «لوح» مشهور است، روايتي است به نقل از «ابوبصير» از امام صادق«سلام الله علیه»که مي‌فرمايند: روزي پدرم به جابر بن عبدالله انصاري گفت: در مورد آن لوحي که در دست مادرم فاطمه«سلام الله علیها» ديدي و آن چه مادرم در مورد آن لوح به تو گفت، بگو.

    جابر گفت: به خدا شهادت مي‌دهم که روزي بر مادرتان فاطمه«سلام الله علیها» وارد شدم و ولادت حسين«سلام الله علیه» را به او تبريک گفتم. در دستانش لوحي سبز ديدم که گمان کردم از زمرد است. در آن نوشته‌اي سفيد شبيه نور خورشيد ديدم. گفتم: پدر و مادرم فداي شما اي دختر رسول خدا، اين لوح چيست؟

    فرمود: اين لوحي است که خداوند به پيامبرش اهدا کرد. در آن نام پدرم و نام شوهرم و دو پسرم و اوصياي پس از آنان آمده است. پدرم آن را به من داد تا مرا به آن خشنود کند.

    مادرتان آن را به من داد. آن را خواندم و از روي آن نسخه‌اي برداشتم.

    پدرم (امام باقر«سلام الله علیه») به جابر گفت: آيا مي‌تواني آن را براي من بياوري؟

    جابر گفت : آري و آن را آورد.

    پدرم به او گفت: در آن نگاه کن تا من آن را براي تو بخوانم. و حرف به حرفِ آن لوح را بدون ذرّه‌اي کم و زياد از حفظ براي جابر خواند. متن لوح چنين بود:

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِيلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَظِّمْ يَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِي وَ اشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِي إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِينَ وَ مُدِيلُ الْمَظْلُومِينَ وَ دَيَّانُ الدِّينِ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَيْرَ فَضْلِي أَوْ خَافَ غَيْرَ عَدْلِي عَذَّبْتُهُ عَذَاباً لَا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً فَأُكْمِلَتْ أَيَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِيّاً وَ إِنِّي فَضَّلْتُكَ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ وَ سِبْطَيْكَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِي‏ بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِيهِ وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَحْيِي وَ أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ كَلِمَتِيَ التَّامَّةَ مَعَهُ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ الْمَاضِينَ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِي وَ الْمَعْدِنُ لِحِكْمَتِي سَيَهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ أُتِيحَتْ بَعْدَهُ مُوسَى فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لَا يَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِي لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِيَائِي يُسْقَوْنَ بِالْكَأْسِ الْأَوْفَى مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي فَقَدِ افْتَرَى عَلَيَّ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ الْجَاحِدِينَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ مُوسَى عَبْدِي وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي فِي عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالِاضْطِلَاعِ بِهَا يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ فِي الْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ الشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِيَ الْحَسَنَ وَ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ م‏ح‏م‏د رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ فَيُذَلُّ أَوْلِيَائِي فِي زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يَكُونُونَ خَائِفِينَ مَرْعُوبِينَ وَجِلِينَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ يَفْشُو الْوَيْلُ وَ الرَّنَّةُ فِي نِسَائِهِمْ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون[8]

    به نام خداوند بخشاينده‌ي مهربان. اين نامه از جانب خداوند عزيز حكيم است براى محمّد پيغمبر او و نور و سفير و دربان (واسطه ميان خالق و مخلوق) و دليل او، كه روح الامين (جبرئيل) از نزد پروردگار جهان بر او نازل شود.

    اى محمّد، أسماء مرا (ائمّه و اوصيائت را ـ از مجلسى«ره» ـ) بزرگ شمار و نعمت‌هاى مرا سپاس گزار و الطاف مرا انكار مدار.

    همانا منم خدائى كه جز من شايان پرستشى نيست، منم شكننده‌ي جباران و دولت رساننده به مظلومان و جزا دهنده‌ي روز رستاخيز، همانا منم خدائى كه جز من شايان پرستشى نيست، هر كه جز فضل مرا اميدوار باشد (به اين كه خود را مستحق ثواب من داند) و از غير عدالت من بترسد (به اين كه كيفر مرا ستم انگارد) او را عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را نكرده باشم، پس تنها مرا پرستش كن و تنها بر من توكل نما.

    من هيچ پيغمبرى را مبعوث نساختم كه دورانش كامل شود و مدتش تمام گردد، جز اين كه براى او وصى و جانشينى مقرر كردم. و من تو را بر پيغمبران برترى دادم و وصى تو را بر اوصياء ديگر، و تو را به دو شيرزاده و دو نوه‏ات حسن و حسين گرامى داشتم، و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش كانون علم خود قرار دادم و حسين را خزانه‌دار وحى خود ساختم و او را به شهادت گرامى داشتم و پايان كارش را به سعادت رسانيدم، او برترين شهداست و مقامش از همه‌ي آنها عالي‌تر است. كلمه‌ي تامه‌ي (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود (براهين قطعى امامت) را نزد او قرار دادم، به سبب عترت او پاداش و كيفر دهم.

    نخستين آنها سرور عابدان و زينت اولياي گذشته من است.

    و پسر او كه مانند جد محمود (پسنديده) خود محمّد است، او شكافنده‌ي علم من و كانون حكمت من است.

    و جعفر است كه شكّ‏كنندگان در باره‌ي او هلاك مي‌شوند، هر كه او را نپذيرد (خود او را به امامت نپذيرد يا سخنش را به اطاعت) مرا نپذيرفته، سخن و وعده‌ي پابرجاى من است كه مقام جعفر را گرامى‏ دارم و او را نسبت به پيروان و ياران و دوستانش مسرور سازم.

    پس از او موسى است كه (در زمان او) آشوبى سخت و گيج‏كننده فرا گيرد، زيرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولياء من با جامى سرشار سيراب شوند. هر كس يكى از آنها را انكار كند، نعمت مرا انكار كرده و آن كه يك آيه از كتاب مرا تغيير دهد، بر من دروغ بسته است.

    پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزيده‏ام موسى، واى بر دروغ‏بندان و منكرين على (امام هشتم«سلام الله علیه») و دوست و ياور من و كسى كه بارهاى سنگين نبوت را به دوش او گذارم و به وسيله‌ي انجام دادن آنها امتحانش كنم (گويا اشاره به پذيرفتن امر دشوار ولايت عهدي است) او را مردى پليد و گردن‌كش (مأمون) مي‌كشد و در شهرى كه (طوس) بنده‌اي صالح آن را ساخته است، پهلوى بدترين مخلوقم (هارون) به خاك سپرده مى‏شود.

    فرمان و وعده‌ي من ثابت شده كه او را به وجود پسرش و جانشين و وارث علمش محمّد مسرور سازم، او كانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم مي‌باشد، هر بنده‏اى به او ايمان آورد، بهشت را جايگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش كه همگى سزاوار دوزخ باشند، بپذيرم.

    و عاقبتِ كار پسرش على را كه دوست و ياور من و گواه در ميان مخلوق من و امين وحى من است، به سعادت رسانم.

    از او به وجود آورم دعوت‏كننده به سوى راهم و خزانه‏دار علمم حسن (امام عسكرى«سلام الله علیه») را.

    و اين رشته را به وجود پسر او «م‌ح‌م‌د» كه رحمت براى جهانيان است، كامل كنم، او كمال موسى و رونق عيسى و صبر ايوب را دارد. در زمان (غيبت) او دوستانم خوار گردند و (ستم‌گران) سرهاى آنها را براى يكديگر هديه فرستند، چنان كه سرهاى ترك و ديلم (كفار) را به هديه فرستند، ايشان را بكشند و بسوزانند، و آنها ترسان و بيمناك و هراسان باشند، زمين از خونشان رنگين گردد و ناله و واويلا در ميان زنانشان بلند شود، آنها دوستان حقيقى من‌اند. به وسيله آنها هر آشوب سخت و تاريك را بزدايم و از بركت آنها شبهات و مصيبات و زنجيرها را بردارم، درودها و رحمت پروردگارشان بر آنها باد، و تنها ايشانند هدايت‏شدگان.

    عبد الرحمن بن سالم، راوي اين روايت مي‌گويد: ابو بصير به من گفت: اگر در عمر خود جز اين حديث را نشنيده باشي، براى تو بس است، آن را از جز از اهلش مخفي دار.

    روايت چهارم روايتي است به نقل از جابر بن عبدالله انصاري که مي‌گويد: زماني که آيه‌ي «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[9]» بر پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» نازل شد از ايشان پرسيدم: خدا و رسولش را مي‌شناسيم، امّا «اولو الامر» که خداوند اطاعت از آنان را قرين اطاعت از شما قرار داده، چه کساني هستند؟

    پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند:

    هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ ـ تَعَالَی ذِکْرُهُ ـ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ

    اي جابر، آنان جانشينان من و پس از من پيشوايان مسلمين هستند. اوّلينِ آنان علي بن ابي طالب، سپس حسن و حسين ، پس از آن علي بن الحسن ، بعد از او محمّد بن علي که در تورات به نام باقر معروف است و تو ـ اي جابر ـ او را درک خواهي کرد. زماني که او را ديدي، سلام مرا به او برسان. پس از او جعفر بن محمّد سپس موسي بن جعفر ، بعد از آن علي بن موسي ، سپس محمّد بن علي ، پس از او علي بن محمّد، و بعد از او حسن بن علي و پس از او نيز هم‌نام و هم کنيه‌ي من ، حجت خدا در زمين و باقي مانده از جانب او در ميان بندگانش، فرزند حسن بن علي است؛ همان که خداوند متعال به دست او شرق و غرب زمين را فتح خواهد کرد؛ همان که از ميان شيعيان و دوستانش پنهان مي‌شود به طوري که جز افرادي که خداوند قلبشان را خالص براي ايمان قرار داده، بر اعتقاد به امامت او ثابت نخواهند ماند.

    جابر از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» مي‌پرسد: آيا امام غايب براي شيعيانش سودي دارد؟

    پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» در جواب مي‌فرمايند:

    إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تُجَلِّلْهَا السَّحَابُ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ

    سوگند به آن که مرا به نبوت مبعوث کرد، آري. شيعيان از نور او روشنايي مي‌گيرند و در غيبتش از ولايت او سود مي‌برند، همان طور که مردم از خورشيد منتفع مي‌شوند، اگر چه ابر آن را پوشانده باشد. اي جابر، اين از اسرار مخفي خداوند است، آن را جز براي اهلش آشکار مکن.

    چندين سال از اين قضيّه مي‌گذرد تا آن که روزي جابر در مجلس امام ين‌العابدين«سلام الله علیه»، پسري را مي‌بيند که از تعجب مو بر تنش راست مي‌شود. از او مي‌خواهد که جلو بيايد. خوب که او را مي‌بيند، مي‌گويد: به خداي کعبه قسم، گويي رسول الله«صلی الله علیه و آله و سلم»را مي‌بينم. نامش را مي‌پرسد. مي‌گويد: محمّد پسر علي‌بن‌الحسين. جابر مي‌گويد: پس تو باقر هستي. پاسخ مي‌دهد: آري، پيغام رسول‌الله«صلی الله علیه و آله و سلم» را بگو. جابر مي‌گويد: پيامبر مرا به زنده ماندن تا وقتِ ملاقات تو بشارت داد و فرمود: هر وقت او را ديدي، سلام مرا به او برسان[10].

    و روايات از اين قبيل در منابع شيعه و سنّي بسيار است. من زماني در مورد اين سه دسته از روايات، تتبّع کردم، بيش از شش هزار روايت پيدا کردم. مطمئناً اگر کسي بيشتر جستجو کند، روايات بيشتري پيدا خواهد کرد.

     

     

    پی نوشت ها:

    [1]. جهت ملاحظه‌ی اين روايات، ن. ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقات آن، ج 13، صص 1 ـ 74؛ ج 19، صص 628 ـ 632؛ ج 29، صص 91 ـ 104؛ منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ج 1، صص 19 ـ 254. در کتاب اخير، 310 روايت با اين مضمون از کتب شيعه و اهل سنّت جمع‌آوری شده است.

    [2]. کتاب الخصال، ج 2، ص 469. شيخ صدوق در اين کتاب فصلی را به اين دسته از روايات اختصاص داده است. ر. ک: کتاب الخصال، ج 3، أبواب الإثنی عشر، ص 466 به بعد.همچنين ابن بطريق حلّی نيز فصلی را به نقل اين دسته از روايات از صحاح سته اهل سنّت اختصاص داده است. ر. ک: عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، فصل في ذکر ما ورد في الاثنی عشر خليفة من فنون الصحاح الستة، ص 416 به بعد.

    [3]. کتاب الغيبة (للنعماني)، ص 92 و 93.

    [4]. کفاية الأثر في النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص 179.

    [5]. کتاب الغيبة (للطوسي)، صص 136 و 137.

    [6]. «لواء الحمد»، پرچم مخصوص پيامبر در جنگ‌هاي صدر اسلام و از جمله در فتح مکّه بود.

    [7]. کفاية الأثر في النص علی الأئمة الاثنی عشر، صص 70 ـ 72.

    [8]. الکافي، ج 1، ص 527. جهت اطلاع از مصادر حديث «لوح» در منابع اهل سنّت، ن. ک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقات آن، ج 4، ص 102 و 123؛ ج 5، ص 114؛ ج 13، ص 55.

    [9]. نساء / 59.

    [10]. کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 253.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365